قصيده

كلاس پنجم

پنجشنبه ۳۰ فروردین ۰۳

قصيده

به نام يزدان بي همتا

 

قالب شعري قصيده

 

قصيده شعري است بر يك وزن و قافيه، با مطلع مصرع( هر دو مصراع اول آن شعر قافيه دارد )كه درباره ي موضوعاتي نظير:ستايش يا نكوهش،مدح،هجو،پند و اندرز،مسائل اجتماعي،اخلاقي،تعليمي و...است. قصيده حداقل داراي" پانزده "يا" شانزده بيت" و به طور متوسط داراي" بيست تا هفتاد يا  هشتاد" بيت مي باشد.زياد يا كم بودن قصيده ها به" اهميت موضوع"،قدرت شاعر"،"نوع قافيه و اوزان شعري"بستگي دارد به طوريكه در ديوان بعضي از قصيده سرايان  قصيده هايي حدود" صد و هفتاد" تا "دويست بيت" وجود دارد.

تاريخچه ي پيدايش قصيده:

  قصيده از قرن سوم هجري به تقليد از شعر عربي،در زبان فارسي پديد آمد و از همانزمان تاكنون دستخوش تغيرات شده است.موضوع قصيده در زمان هاي متفاوت،بدينگونه بوده است:

۱- در در روزگار سامانيان،مدح و ستايش در حد ميانه(اعتدال) بود.

۲-در دوران غزنوي و سلجوقي،موضوع آن مدح و ستايش ولي در حدافراط(مبالغه)بود.

۳-"ناصر خسرو" قصيده را مطابق با آيين و مباني " اسماعيليان" نمود.

۴-"سعدي" و"سيف فرغاني "از اين قالب براي "انتقادهاي اجتماعي و اخلاقي" خود استفاده مي كردند.

۵-از دوران"مشروطه" به بعد قصيده بوي" ملي وميهني"" بهخود مي گيرد و احساسات مردم را بر مي انگيزد مثل قصيده هاي "ملك

 الشعراي بهار" كه در مورد مسائل ملي و آزادي است.

ويژگي هاي قصيده و تفاوت آن با غزل:

از نظر ظاهري تنها تفاوت قصيده با غزل "تعداد ابيات"است.

قصيده از هفت بخش  تشكيل شده كه به ترتيب عبارتند از:

۱- مطلع:بيت نخست قصيده مطلع نام دارد كه هر دو مصراع قافيه دارد. ۲-تغزل:به مقدمه ي قصيده تغزل گويند و موضوع آن عشق،ياد جواني ،وصف طبيعت و... مي باشد.

۳-تخلص:معمولآيك تك بيتي است كه هر دو مصراع آن قافيه دارد و  در بين قصيده مي آيد و شاعر به وسيله يآن از مقدمه بيرون مي آيد و شروع به گفتن اصل موضوع مي كند.

۴-تنه ي اصلي قصيده:كه حاوي مقصود اصلي شاعر است.

۵-شريطه و دعا:كه در آن شاعر مقصود و ممدوح خود را ستايش ميكند.

۶-تجديد مطلع:اگر در بين قصيده بيت مصرعي ديديم،مي گوييم كه شاعر تجديدمطلع كرده است،تجديد مطلع دو دليل دارد:الف:شاعر بخواهد از مطلبي به مطلب ديگر برود.ب:شاعربخواهد از قافيه هاي قبلي استفاده كند.

۷-مقطع:به بيت پاياني قصيده مقطع گويند.

يادآوري:تغزل،"تخلص"،"تجديد مطلع"و"مقطع"اختياري است و شاعر مي تواند آن را در قصيده

نياورد.

فرخي سيستاني،منوچهري دامغاني،خاقاني شرواني،سعدي شيرازي، ملك الشعراي بهار،اميري فيروز كوهي،مهرداد

اوستا و...از قصيده سرايان مشهور اند.

ابياتي از قصيده ي پيري و ياد جواني،سروده ي سعدي:

بس بگرديد و بگردد روزگار

دل به دنيا در نبندد،هوشيار

اي كه دستت مي رسد كاري بكن

پيش از آن كز تو نيايد هيچ كار

اينكه در شهنامه ها آورده اند

رستم و رويينه تن،اسفنديار

تا بدانند اين خداوندان ملك

كز بسي خلق است دنيا يادگار

اينهمه رفتند و ماي شوخ چشم

هيچ نگرفتيم از ايشان اعتبار

اي كه وقتي نطفه بودي بي خبر

وقت ديگر طفل بودي شير خوار

مدتي بالا گرفتي تا بلوغ

سرو بالايي شدي سيمين عذار

هم چنين تا مرد نام آور شدي

فارس ميدان و صيد و كارزار

آنچه ديدي بر قرار خود نماند

وينچه بيني هم نماند برقرار

دير و زود اين شكل و شخص نازنين

خاك خواهد بود و خاكش غبار

گل بخواهد چيد بي شك باغبان

 ور نچيند،خود فرو ريزد ز بار

اينهمه هيچ است چون مي بگذرد

تخت و بخت و امر و نهي و گير و دار

نام نيكو گر بماند ز آدمي

به كز او ماند سراي زر نگار

سال ديگر را كه مي داند حساب؟

يا كجا رفت آنكه با ما بود پار؟

خفتگان بيچاره در خاك لحد

خفته اندر كله ي سر سوسمار

صورت زيباي ظاهر هيچ نيست

اي برادر سيرت زيبا بيار

آدمي را عقل بايد در بدن

ورنه جان در كالبد دارد حمار

چون خداوندت بزرگي داد و حكم

خرده از خردان مسكين درگذار

شكر نعمت را نكويي كن كه حق

دوست دارد بندگان حقگذار

لطف او لطفيست بيرون از عدد

فضل او فضليست بيرون از شمار

نام نيك رفتگان ضايع مكن

تا بماند نام نيكت پايدار

با بدان بد باش و با نيكان،نكو

جاي گل،گل باش و جاي خار،خار

ديو با مردم نياميزد،مترس

بل بترس از مردمان ديوسار

هر كه دد يا مردم بد پرورد

دير زود از جان برآرندش دمار

 

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.